ارسطو، هنری را می ستاید که صفا بخشنده اخلاق وتطهیر کننده عواطف باشد.
هنرمند مسلمان انسان صادقی است در عزلت چنان غرق در قدرت و جمال خداست که مال و منال دنیا که برای اکثریت ملاک ارزش فردیست در نظر او چیزی نیست تا بحدی که دلیل توقف هنرمند معیشت میشود، هنرمند از کسی انتظار ندارد چون روزی رسان خداست.
هنرمندان فراموش شده ایّام قدیم تماماً معتقد بودند خداوند زیبای اصلی است و انسان جلوه ای از هنر آفریدگار جهانیان است لذا هنرشان را کلاً منسوب به خدا میدیدند. و در آثار هنریشان فقط نام خدا بود.
جالب آنکه در بعضی آثارقدیم، دین و هنر ومعماری آن گونه در هم ادغام می گردید که تشخیص هرکدام دشوار می شد.
مثلاً در نظری کوتاه به مساجد قدیمی استنباط میشود، به دلیل آن که خدا اکبر و بی نهایت مطلق است، و مساجد خانه خداست پس فضای داخلی فراخ و مناره اش از میل تمام ساختمان های اطراف خود، به طرف آسمان بالا تر است در برخی موارد مزین به اسماء الهی و آیات شریفه و جبراً اشاره به حاکم یا سلطان وقت و بندرت بارعایت اصول کامله و پس از اظهار بندگی خداوند متعال اشاره به نام هنرمند و معمار شده است.
تا اینکه در ماضی نزدیک ارتباطات فرهنگی، هنری شرق و غرب گسترش یافت و هنرمندان اصیل مهد تمدن با آثار هنری دنیای جدید آشنا شدند هنرمندان آنان دیدی متفاوت به مقوله هنر داشتند لذا هنرمند نکته سنج مهد تمدن با احتیاط به این موضوع نگریست. چون اساتید هنرمند معتقد بودند: هنر، هر گاه از دین تأثیر یافته، خود را جاودانه نموده و هر گاه از دین فاصله گرفته، به زوال افتاده است.
پس اوج هنر وهنرمندی است ، اگر بتوان هنر حیرت آفرین عاشورایان و کربلا را حتی باجمال معرفی کرد.
بدین ترتیب در دوره ای در روی اکثریت آثار هنری ماندگار ای حسین، یا حسین، کربلا و موارد مشابه بجای نام هنرمند مشاهده میگردد.
اگرچه برای یک مورخ و محقق تاریخ یا آثار باستانی و هنری، نام هنرمند و سال ساخت اکثر چنین آثاری بطور دقیق نامعلوم و بعضاً مجهول است لیکن پیوند دین و هنر دارای حرمت و تحسین است.
سخن آخر اینکه، با دقت در آثار هنری هنرمندان این نکته کاملاً مشهود است: هنرمند چه مدرنیست و چه سنتی باشد ، مسلمان است و به طور حتم روح الهی در ذات آثارهنریش پیداست.
نظرات شما عزیزان:
|